چطور ترس کودکان از مدرسه را از بین ببریم؟
کودک و نوجوان > آموزش- ندا نصیری :
احساس هیجان و یا کمی نگران بودن در روزهای آغازین مدرسه امری طبیعی است که در اکثر دانشآموزان وجود دارد اما اگر این هیجان یا نگرانی به چنان ترسی تبدیل شود که کودک با تمارض یا دچار شدن واقعی به بیماری و یا فرار از مدرسه و... سعی در بیان وحشت خود داشته باشد، والدین باید دستبهکار شده و به اوکمک کنند.
البته این مسئله بیشتر در کودکان مقطع دبستان که ترس از جدایی از والدین در آنها وجود دارد، مشاهده میشود ولی اگر این ترس در مقاطع بالاتر در دانشآموزی دیده شود، عمدتا به طرز برخورد کادر مدرسه و معلمان برمیگردد. ترس در کودکانی که به مدرسه جدید میروند نیز بهشدت مشاهده شده که ترس این گروه ریشه در جدایی از والدین یا نداشتن دوست یا عدمآشنایی با محیط مدرسه و معلمان دارد.
همچنین گاهی تغییرات ناگهانی در شرایط زندگی از قبیل جدایی والدین از یکدیگر، فوت ناگهانی یکی از نزدیکان، تعویض منزل و... سبب بروز اینگونه ترسها میشود که اغلب موقت بوده و با برخورد درست و صحیح والدین و کادر مدرسه بر طرف میشود. در مجموع، والدین باید با ریشهیابی علل ترس فرزند خود و شناخت دقیق آن، به او کمک کنند تا بر این ترس غلبه کند.
هنگامی که علت ترس را پیدا کردید بهترین نوع برخورد را امتحان کنید. دانشآموزانی که تحت فشار روحی از طرف والدین خود هستند، اغلب با رفتارهای خشونتآمیز، بیاشتهایی، کمخوابی و گاهی حتی پرخوابی و... سعی در بروز اعتراض خود دارند. توقعات و انتظارات بیش از حد والدین نیز یکی از علل اساسی وحشت کودکان از حضور در مدرسه است.
زیرا آنها فکر میکنند که توانایی برآوردهکردن انتظارات والدین خود را ندارند و همین مسئله آزارشان میدهد. پدر و مادر نباید میزان مهر و محبت خود را با موفقیت فرزند خود بالا و پایین ببرند. کودک باید از محبت والدین بهخود همیشه مطمئن باشد و بداند که میتواند در هر شرایطی در دامان پر مهر آنها آرام گیرد.
البته به عقیدهکارشناسان، همان اندازه که انتظارات بالا باعث اختلال رفتاری میشود، انتظارات پایین والدین هم دانشآموز را دچار شک و تردید در تواناییهای خودش میکند. پس اعتدال در رفتار پدر و مادر مهمترین امر در عدمبروز وحشت در کودکان است.
با هم به بررسی چندراهکار در این زمینه میپردازیم:
با فرزند خود در مورد اتفاقاتی که در مدرسه میافتد صحبت کنید: هر روز در جریان رویدادهای مدرسه باشید. خوشبختانه اغلب کودکان بهویژه دانشآموزان زیر 12سال دوست دارند که در مورد مدرسه و کارهایی که انجام دادهاند برای والدین خود حرف بزنند و گاهی کم تحملی و بیطاقتی والدین، سبب میشود که آنها از حرف زدن پشیمان شوند و این کار را انجام ندهند.
هنگام بروز ترسهای کوچک و موقتی برخورد شدید نداشته باشید: گاهی پیش میآید که کودکی بهطور مقطعی، یک یا 2روز برای رفتن به مدرسه اشتیاقی نشان نمیدهد. در این حالت به تشویق و تنبیههای شدید متوسل نشوید زیرا کودک با تشویق زیاد بدعادت شده و فکر میکند کار مهمی برای والدینش انجام میدهد و با تنبیه نیز از مدرسه گریزانتر میشود. هنگام بروز این مسئله اگر مطمئن هستید که پیشزمینه خاصی از مواردی که در بخش اول مطلب ذکر شد وجود ندارد، او را به حال خود بگذارید و تنها بر این امر تأکید داشته باشید که رفتن به مدرسه ضروری است و شما به هیچ عنوان پذیرای نرفتن او به مدرسه بدون دلیل کافی نیستید.
یادداشت بگذارید: یادداشتهای کوچک و پر مهری برای او بنویسید و در کیف او بگذارید تا با دیدن آنها در مدرسه، بداند که بهطور موقت از شما جدا شده و خیلی زود به کنارتان برمیگردد. این یادداشتها در افزایش اعتماد به نفس کودک نیز بسیار مؤثر است.
ریشه ترس را بیابید: اتفاقات گوناگونی میتواند سبب ترسهای طولانی و شدید در کودک شود. ریشهیابی علل آن در بهبود سریع این مسئله بسیار مؤثر است. گاهی علت آنقدر کوچک و مسخره بهنظر میآید که ممکن است فرزندتان را ریشخند کنید (مانند ناتوانی در بستن بند کفش، مدل مو، پوشیدن کفش طبی و...) ولی بدانید که هر علتی حتی جزئی و مسخره برای او مهم بوده و فکرش را مشغول میکند.
با معلم او مشورت کنید: اگر فکر میکنید که کودکتان ضعف خاصی در درس، رفتار، ظاهر و... دارد با معلم او صحبت کنید تا در کلاس توجه بیشتری به او و روابطش با سایرین داشته باشد. گاهی دانشآموزان دیگر با مسخرهکردن کودک موجب فراری شدن او از مدرسه میشوند.
دوستان فرزندتان را به منزل دعوت کنید: معمولا بچهها هنگامی که در ساعتی غیر از مدرسه یکدیگر را میبینند، بسیار خوشحال هستند و همین امر به آنها کمک میکند که در مدرسه نیز روابط بهتری با هم داشته باشند و برای حضور در مدرسه نیز اشتیاق بیشتری نشان دهند.
در انجام کارهای مدرسه به او کمک کنید: در این حالت او احساس میکند که شما نیز در جریان کامل کارهای مدرسه او هستید و مثل یک همکلاسی در کنار او قرار گرفتهاید. این کار به بهبود روابط شما نیز کمک میکند.
درصورت افزایش ترس یا واکنشهای کودک، با مشاور صحبت کنید: شما دانای کل نیستید و لزومی ندارد که برای هر مشکلی راه حلی بیابید. اگر احساس ناتوانی در مواجهه با ترسهای فرزندتان کردید، با روانشناسان کودک یا مشاوران متخصص در این امر مشورت کنید و بهترین راهحل را بیابید.
برچسب : چطور ترس کودکان از مدرسه را از بین ببریم؟ , نویسنده : ابوبکر حسین زاده eye بازدید : 128
«تنبیه بدنی چیزهای اشتباهی را به کودکان می آموزد.» با استفاده از نکات زیر می توانید بهترین نوع برخورد را آموزش ببینید.
1ـ زمانی که یک فرد بزرگسال، کودکی را کتک می زند، بچه احساس عجز و نا امیدی می کند. این احساسات باعث می شود که کودک افسرده و پرخاشگر شود.
به کودکان خود آموزش دهید که شما می خواهید که آنها چگونه عمل کنند. چون کودکان اغلب نمی دانند چه?کاری درست و چه کاری نادرست است. برای آموزش دادن به آنها صبور باشید.
۲ـ زدن یک کودک حل مشکل را به او نمی آموزد. فقط به او می آموزد که احساس بدی نسبت به خود داشته باشد و عزت نفس او پایین بیاید. عزت نفس پایین می تواند تا آخر عمر همراه کودک باشد. مراقب آنچه که می گویید باشید. معنی کلمات می تواند به اندازه کتک زدن، به آنها آسیب برساند.
۳ـ تنبیه بدنی باعث می شود که بچه ها عصبانی و رنجیده خاطر شوند و احساس دشمنی کنند و بخواهند انتقام بگیرند.
پس با گفتگو به بچه هایتان بیاموزید که آنها اشتباه کرده اند. تا زمانی که آنها کوچک هستند، اطمینان حاصل کنید که آنها قوانین خانواده را می فهمند. این قوانین ایمنی، وقت خواب، وقت غذا خوردن و... است.
۴ـ تنبیه بدنی می تواند کودکان را درباره شناخت درست و غلط به اشتباه بیندازد.
به کودکان خود یاد بدهید که روش های غیر مضر برای بیان احساسات خود به کار گیرند. سپس احساسات آنها را بپذیرید و به آنها نشان دهید که می فهمید و مراقب هستید.
۵ـ وقتی شما کودک را تنبیه می کنید، به این معنا است که کار شما درست است و حق با شما است. این رفتار سبب می شود که کودک از بزرگسالش تقلید کند و در آینده هم به دیگران صدمه بزند.
۶ـ تنبیه بدنی به احساسات بچه ها آسیب می رساند، نمرات آنها در مدرسه افت پیدا می کند. همچنین یافتن دوستان در مدرسه برای آنها کار دشواری می شود.
به آنها توجه کنید، از کارهای خوب او ستایش کنید و اجازه بدهید کودک بداند که شما او را به خاطر وجودش دوست دارید.
۷ـ تنبیه و بدرفتاری فیزیکی با کودک به آنان آموزش می دهد که من بد هستم و باید حرکات بدم را تا جایی که می توانم ادامه دهم.
هنگامی که کودکتان بی ادبی می کند، زود عکس العمل نشان ندهید. به او مهلت دهید. این مسئله کودکتان را مدت کوتاهی از شما جدا می کند. او را روی صندلی، پله یا در اتاقش قرار دهید. سپس به او اجازه دهید هنگامی که توانست خود را کنترل کند، به شما بپیوندد. این به او آموزش می دهد که شما به خاطر رفتار خوب برنده شده اید.
۸ ـ تنبیه بدنی، هرگز رفتار درست را به کودک آموزش نخواهد داد.
او را نزنید. بچه ای که زیاد کتک می خورد، کنترل درونیش توسعه پیدا نمی کند. او به افراد دیگر نگاه می کند تا به او بگویند که راست و غلط چیست. همچنین آنها فکر خواهند کرد که من نباید خودسری کنم چون تنبیه خواهم شد. به جای این که بگوید من نباید بی ادبی کنم چون بی ادبی بد است.
۹ـ صدمه زدن فیزیکی در هر صورت باعث ترسیدن کودکان می شود.
خود را کنترل کنید. هیچ چیز بهتر از این نیست که والدین در مقابل بچه ای که خارج از کنترل است، آرام باشند. به کودکتان آموزش دهید که عصبانیت خود را کنترل کند و به خود اجازه ندهید که به او توهین کنید. چون با این کار، عصبانیت او را دوباره زنده می کنید. به خاطر داشته باشید شما بزرگسالید.
۱۰ـ بعضی اوقات والدینی که خیلی خسته یا آشفته هستند، همزمان باگریه بچه شان او را بالا و پایین می اندازند. کوری، صدمات مغزی یا حتی مرگ بچه، می تواند نتایج چنین عملی باشد.
برچسب : بهترین برخورد با کودکان , نویسنده : ابوبکر حسین زاده eye بازدید : 104
نکات بسیار مهم برای رفتار صحیح با کودکان
دیگر از دستش خسته شده اید، هرچه می گویید برعکس آن عمل می کند، خیلی وقت ها از لج بازی هایش لجتان می گیرد، گاهی از دستش به حدی خسته و کلافه می شوید که حاضر نیستید حتی صدایش را بشنوید یا قیافه اش را ببینید. هر راهی را هم که بلد بوده اید رفته اید و امتحان کرده اید اما باز هم نتیجه ای نگرفته اید و...
جالب است که برخی از والدین با این که می دانند روش های کاربردی آنان چندان تأثیری ندارد، ولی باز هم دست از به کارگیری روش هایشان باز نمی دارند. دانستن بی تأثیر بودن روش های به کار گرفته شده، در اولین قدم در راه بهبود روابط، بسیار حائز اهمیت است. والدین اشتباهاتی در رفتار با فرزندشان دارند، اشتباهات رایج تربیتی که ما والدین آن ها را به کار می بندیم و انتظار داریم بهترین نتایج برایمان حاصل شود، غافل از این که راه را به خطا می رویم و...
● سرزنش، عیب جویی است
دکتر عنبرانی، روان شناس کودک در گفت و گو با ما در رابطه با رفتار صحیح والدین با کودکان می گوید:شما فرزند خود را بابت رفتارش سرزنش می کنید؛ به عنوان مثال می گویید: «تو که هنوز اتاقت را مرتب نکرده ای!» یا «تو که دوباره خواهر کوچکت را اذیت کردی!» گاهی این سرزنش ها جای خود را به جمله های حقارت آمیز می دهد. به عنوان مثال «این رفتار تو واقعا دوستانه نیست!» آیا فرزند شما بعد از شنیدن چنین سرزنش هایی، رفتار خود را تغییر داده است؟ شما دقیقا همان کاری را به کودک خود می گویید که در آن لحظه انجام می دهد، در صورتی که فرزند شما کاملا به عمل خود واقف است.آگاهی از نامناسب بودن رفتار کودک، معمولا هیچ سودی ندارد. از نظر کودک، این سرزنش ها صرفا عیب جویی از سوی شماست. کودک می اندیشد: «او مرا دوست ندارد. پس باید برای جلب توجه او بجنگم.» به خصوص اگر سرزنش های شما با ابراز جمله های تحقیرآمیز همراه باشد، این احساس در کودکتان قوی تر خواهد بود.
● تنبیه بدنی، انتقام جویی می آورد
آیا شما هم تا به حال اختیار خود را از دست داده اید؟ آیا تا به حال اثر دست خود را روی صورت یا بدن فرزند خود دیده اید؟ آیا تا به حال فرزندتان را حسابی کتک زده اید؟ تقریبا همه ما حداقل یک بار، دانسته یا ندانسته، کودک خود را به گونه ای تنبیه بدنی کرده ایم. درک چگونگی اثر تنبیه بدنی روی کودکان، بسیار آسان است. کودکانی که مرتب از والدین خود کتک می خورند، بعد از مدتی حساسیتشان در برابر درد کاسته می شود.کودکانی که کتک می خورند، همانند دیگر رفتارهای خصمانه والدین، اغلب حس انتقام جویی در آنان قوی می شود. در ضمن نباید فراموش کرد که کودکان هر آن چه از ما می آموزند، به فرزندان خود منتقل می کنند. هر ضربه ای که به فرزندتان وارد کنید، ضربه ای به ارتباط شما و فرزندتان وارد خواهد آمد. تنبیه بدنی تحقیرآمیز و به کارگیری آن در راه تربیت کودکان، کاملا نامناسب است.
● بی مهری، از رفتارهای پسندیده می کاهد
بعضی از کودکان مشکلات رفتاری زیادی دارند، زیرا والدینشان بسیار کم به رفتارهای خوب آنان توجه می کنند و آنان را مورد تشویق قرار می دهند. ولی هر بار کار اشتباهی از آنان سر می زند، به شدت مورد مواخذه قرار می گیرند. اگر رفتار شایسته کودک مورد بی توجهی و بی مهری قرار گیرد، در آینده رفتارهای پسندیده کمتر از او سر می زند. اگر بر اثر بی توجهی رفتار خوبی از بین رفت، اصلا تعجب نکنید. یک اصل مهم در تربیت صحیح کودک، تشویق و توجه به رفتارهایی است که دوست دارید در آینده بیشتر شاهد آن باشید.
● القاب، ترور شخصیت می آورد
هنگامی که والدین روی فرزندان خود اسم می گذارند و آنان را با همان اسامی صدا می زنند، ممکن است مشکلات عاطفی و رفتاری در کودکان ایجاد کنند. کودکان نسبت به این مسئله خیلی حساس هستند، مثلا والدینشان آنان را احمق، کودن، گیج، خرفت، خنگ، پروفسور، مزاحم و... صدا می زنند.گاهی اوقات والدین از این القاب برای ترور شخصیت کودک استفاده می کنند، ولی ممکن است گاه بدون این که منظور خاصی داشته باشند، از این القاب استفاده کنند. این لغات ممکن است منعکس کننده خشم پدر یا مادر نسبت به کودک باشد، اما معمولا نه تنها باعث بهبود اوضاع نمی شود، بلکه آن را وخیم تر نیز می کند.
● والدینی که تسلیم می شوند
والدین تسلیم را می توان والدین لوس کننده هم نامید. این دسته از والدین هیچ محدودیتی قائل نمی شوند و محدودیت هایی را که در نظر می گیرند اغلب لغو می کنند. فرزندان این گونه والدین بدون داشتن خطوط راهنمایی معین بزرگ می شوند. والدین در خصوص آنچه کودکان می خواهند، تسلیم می شوند. ما اغلب این قبیل کودکان را با صفت لوس توصیف می کنیم. کودکانی که هیچ گونه محدودیتی برای آن ها منظور نمی شود، ممکن است در برخورد با دیگران دچار مشکل شوند
● نتیجه چشیدن ناکامی، مسئولیت پذیری است
یک امر عادی و ساده را به صورت مسئله ای پیچیده در می آورید و فکر می کنید اگر فرزندتان این طور عمل نکند، آن غذا را نخورد، یا کمی تب داشته باشد، دیگر دنیا به آخر رسیده است. دائم دست و پایتان می لرزد. خودتان تمام کارهای بچه را انجام می دهید، به جزئیات کارش دخالت می کنید و دیگر فکر نمی کنید بچه باید مستقل بار بیاید.انسان موجود عجیب و غریبی است. برخی از والدین بیش از اندازه بچه ها را مورد حمایت قرار می دهند، بیش از حد از آن ها مواظبت می کنند و حاضر نیستند بچه شان به هیچ قیمتی طعم ناکامی و ناراحتی را بچشد و مرتب مثل یک نوزاد با او رفتار می کنند؛ این بچه ها برای رویارویی موفقیت آمیز با زندگی تجربه کسب نمی کنند و بزرگ هم که شدند، حاضر نیستند کمترین مسئولیتی به عهده بگیرند.
● انتظارات بیش از حد، دردسر می آورد
داشتن انتظارات منطقی از کودکان بستگی به سن و میزان رشد آنان دارد. والدینی که از فرزندان خود خواسته های زیادی دارند که بیش از توان آنان است، با مقاومت و حتی گاهی با تنفر کودکانشان مواجه می شوند. به عنوان مثال اگر دنبال دردسر می گردید، از کودک ٣ ساله ای بخواهید بدون کمک گرفتن از دیگران اتاق به هم ریخته ای را مرتب کند.
● رشوه دادن، قدردانی از کودک نیست
اگر چنین کنی، چنان خواهیم کرد! رشوه دادن نیز همانند روش های دیگر بی گمان با شکست مواجه خواهد شد. روشی که در آن به وضوح به کودک گفته می شود که اگر کاری را بکند (یا نکند) پاداشی دریافت خواهد داشت.اگر با برادر کوچکت خوب رفتار کنی، تو را می برم سینما. اگر شعر حفظ کنی، تو را می برم مسابقه فوتبال.این نوع برخوردهای شرطی ممکن است طفل را وادار کند برای به دست آوردن یک هدف آنی، کاری را انجام دهد، به ندرت باعث کوشش مداوم کودک خواهد شد. حرف های ما به او القا می کند به قابلیت او شک داریم.بهتر است جایزه را بدون این که آن را از قبل اعلام کنیم و کاملا بدون انتظار کودک به او بدهیم. جایزه باید نشانگر قدردانی ما باشد.
● تهدید به کودک جرأت می دهد
اگر یک بار دیگر دوستت را اذیت کنی، یک کتک مفصل می خوری. صد بار به تو گفتم سنگ پرت نکن، اگر یک بار دیگر این کار را تکرار کنی من می دانم با تو. دیگر کمربند را می آورم. صبر کن تا بابا بیاید خانه! هنگامی که کودک بارها تهدیداتی از والدین خود می شنود، ولی به ندرت عواقب کار بد خود را می بیند، باید گفت: تهدید مبدل به روشی نامناسب و بی حاصل برای مهار رفتار کودک می شود.گاهی اوقات این تهدیدها حتی به کودکان این جرأت و شهامت را می دهد تا پدر و مادر خود را در آن محدوده امتحان کنند و صبر و تحمل آنان را بسنجند.
● مشاجره از اقتدار والدین می کاهد
هر کودکی نیاز به امنیت روانی دارد و والدین موظف هستند این نیاز را برای کودک تأمین کنند. روش هایی از قبیل عیب جویی، لجبازی، سرزنش، داد و فریاد، بد دهنی و مشاجره با کودک موجب می شود کودک احساس ناامنی کند و دچار اضطراب شود. به کار بردن این روش ها موجب می شود احترام متقابل بین شما و فرزندتان از بین برود و والدین اقتدار خود را از دست بدهند.
برچسب : نکات بسیار مهم برای رفتار صحیح با کودکان , نویسنده : ابوبکر حسین زاده eye بازدید : 221
آشنایی با راههای علاقهمند کردن کودکان به درس خواندن
وقتی موضوع تحصیل بچهها به میان میآید، پدر و مادران اغلب افراط یا تفریط را پیشه میکنند؛ یا نسبت به این مسئله بیتوجه هستند یا بیش از حد نگران.
چگونه میتوانیم بهطور همزمان به موفقیت و رشد و شکوفایی فرزندانمان کمک کنیم؟ متخصصان به ما کمک میکنند تا به شکل درست در این زمینه رفتارکنیم.
کمک به علاقه کودک به یادگیری
کودک از همان اوان کودکی، میل به یادگیری را نشان میدهد؛ بدنش را لمس میکند، و بعد اشیایی که در اطرافش وجود دارند را در دستانش میگیرد. اولین نقشی که والدین در این زمینه دارند این است که به این کنجکاوی طبیعی کمک کنند. این کمک خیلی زود از سنین بسیار پایین آغاز میشود. دونالد وینیکوت، متخصص اطفال و رواندرمانگر انگلیسی از یک بازی که آنرا «معرفی اشیاء» مینامد، صحبت میکند: اشیاء را به کودک نشان میدهید و در عین حال نام آنها را همراه با لبخند بر زبان میآورید، سپس به او اجازه میدهید آنرا در دستانش بگیرد. بعدها وقتی کودک بزرگتر شد مثلا طی سفر یا بازدید از موزهها او را به فرهنگ علاقهمند میکنید... کودک باید ایفاگر نقش بماند و پدر و مادر در تکامل و پیشرفتش از او حمایت کنند.
نقش معلم را برایش ایفا نکنید
در مهد کودک و دوران ابتدایی، بین نقش والدین و معلم تقریبا تفاوتی وجود ندارد: برای کودک کتاب میخوانند، شمردن را به او یاد میدهند و او را تشویق میکنند نقاشی بکشد... اما لازم است همگام با رشد کودک، نقش والدین و معلمان از یکدیگر مشخص شود. این بدان معنا نیست که خود را از آموزش به کودک منع کنیم بلکه از ایفاکردن نقش معلم خودداری کنیم. چنانچه خواسته شما از فرزندتان بیش از حد باشد و همه چیز حالت تربیتی و آموزشی داشته باشد، قطعا این خطر وجود دارد که او را نسبت به هر گونه یادگیری دلزده کنید. علاوه بر آن، در رابطه پدر و مادر- فرزندی، رابطه عاطفی از اهمیت بسیارزیادی برخوردار است. پدر یا مادر میخواهند آمال و آرزوهای خود یا روند دوران تحصیلی خودشان را در مورد دختر یا پسرشان پیاده کنند. فرزند برای آنکه نسبت به پدر و مادر و معلمش «وفادار»بماند، سعی میکند خواسته آنان را عملی کند و در اینصورت احتمال دارد دچار تعارض شود.
علاقهمندی به تحصیل کودک
برای یک کودک، علاقه داشتن به تحصیل او به معنای علاقه داشتن به خود او است.اما زندگی تحصیلی او در کتاب و دفترش خلاصه نمیشود. صحبت در مورد مدرسه این فرصت را به او میدهد تا در مورد دوستانش، معلمان، فعالیتهایش، مشکلاتش، رویاهایی که در مورد شغل آیندهاش در سر دارد و... با او گفتوگو کنید.
خصوصیات او را بشناسید
از طریق این گفتوگوها، پدر و مادر موفق میشوند به علائق، نقاط ضعف و قوت فرزندشان پی ببرند. به عبارتی، فرزند خود را همانگونه که هست بشناسند، نه آنگونه که تصور میکنند هست یا میخواهند باشد. بدینترتیب از تحمیل خواستههای شخصی و روند تحصیلی خود به او خودداری میکنیم.
اهداف مشخصی را با او تعیین کنید
موفقیت تحصیلی کودک شامل «قراردادی» است که بین او و والدینش گذاشته میشود و بر مبنای اهدافی مشخص و قابلدسترس است؛ مثلا «در این ساعت باید کارهایت را انجام داده باشی»، «قبل از اینکه دوباره بهت سر بزنم، باید برنامهای بریزی و نوشتنیهایت را نوشته باشی»، «قبل از پایان 3ماه، در این درس باید پیشرفت کرده باشی» و... موعد مقرری که هریک از طرفین باید آنرا رعایت کنند کمک میکند تا کودک کنترل زمان را یاد بگیرد و کارش را بهطور سازنده و با انگیزه دنبال کند.
درس خواندن را برایش معنادارکنید
برای آنکه کودک برای درس خواندن انگیزه داشته باشد و احساس مسئولیت کند باید درک کند که برای پدر و مادرش درس نمیخواند بلکه این کار را برای خودش انجام میدهد تا به هدفی شخصی دست یابد. همچنین او باید قادر باشد بین زندگی کنونیاش بهعنوان دانشآموز و زندگی آیندهاش بهعنوان فردی بزرگسال ارتباط ایجاد کند و از کودکی برنامه یا رؤیای شغل آیندهاش را در ذهن بپروراند.«میخواهی یک دامپزشک بشوی؟ درس علوم خیلی برایت مهم است»، «یک خبرنگار بزرگ؟ یادگیری زبانهای خارجی به تو کمک میکند»... البته این بدان معنا نیست که او را دربند برنامهای دست نیافتنی و غیرعینی کنید بلکه به او کمک کنید تا به تلاشهایی که مدرسه از او میخواهد، معنا ببخشد.
به او یاد دهید زمان را اداره کند
اغلب بچهها وقتی عادت میکنند تکالیفشان را بهطور نامنظم انجام دهند، عاجز میشوند. ازاین رو باید خیلی زود به آنها ریتم منظم کاری داد. وقتی کودک از مدرسه به خانه برمیگردد، چه زمانی بیشتر احساس راحتی میکند تا تکالیفش را انجام دهد؟ با درنظر گرفتن علائق او و محدودیتهای خانواده، یک ساعت مشخص را برایش تعیین کنید. بدینترتیب کودکی که از همان کلاس اول هر روز بعد از خوردن عصرانه به خواندن عادت کند، بعدها نیز راحتتر میتواند وقت بیشتری را بهطور منظم به انجام تکالیف مدرسهاش اختصاص دهد.
برای انجام تکالیف محیط مناسبی برایش فراهم کنید
بستگی به انتخاب خود کودک دارد؛ داخل آشپزخانه، داخل اتاقش یا مکانی که همه افراد خانواده دور و بر او هستند... . بعضی از بچهها بیشتر از بچههای دیگر نیاز دارند تا با حضور والدینشان احساس حمایت کنند. اما در کل، هر چه کودک بزرگتر شود، برای انجام تکالیفش بیشتر به تنهایی نیازدارد. بنابراین روش درست، آن است که از این استقلال حمایت کنیم: برای آنکه مطمئن شوید تکالیفش را انجام داده او را«نپایید» بلکه نشان دهید که به او اعتماد دارید؛ در عین حال نشان دهید که برای پاسخگویی به سؤالاتش در دسترس و مراقب ادامه روند تحصیلیاش هستید.
به جای قضاوت کردن بر او نظارت کنید
در هر حالتی، کودک باید تکالیفش را خودش به تنهایی انجام دهد. چنانچه تکالیفش را «به جای او» انجام دهید، باعث میشود همه اعتمادی که به قابلیتهایش برای پیشرفت کردن دارد را از دست بدهد و در حالیکه اجازه نمیدهید پیامدهای اشتباهاتش را تجربه کند، او را بیمسئولیت بارمیآورید. پدر و مادر بنا به درخواست کودک و برای آنکه ببینند تکالیفش را به اتمام رسانده است باید مداخله کنند. این نظارت فرصتی است تا نقاط ضعف دانش آموز را مشخص کنند و بهویژه نشان دهند که شاهد تلاشها و زحمات او هستند. هیچ قضاوتی در مورد او نکنید، نمرات کلاسیاش کفایت میکند. همچنین افکاری از این دست را کنار بگذارید: «تو هیچی نفهمیدی»، «تومیتونستی بهتر از اینها کار کنی» و... . به جای گفتن «تو» ترجیحا عباراتی بدون منظور بهکار برید که او را برای اصلاح خود تشویق میکنند؛ مثلا، به جای آنکه بگویید: «تو 3بار اشتباه کردهای» بگویید: «3 اشتباه وجود دارد» و بهخصوص فراموش نکنید که به ازای هر موفقیت به او تبریک بگویید.
نقاط قوتش را بازشناسید
اغلب پدر و مادرها در حالیکه فراموش میکنند نقاط قوت فرزندشان را بشناسند، روی نمرات بد او تمرکز میکنند. زبان، هنرهای تجسمی، جغرافی، ورزش و...، هیچ درسی نباید بیارزش شمرده شود. همچنین میتوان از طریق دروسی که فرزندتان بر آنها تسلط دارد، او را به سمت دروسی که در آنها مشکل دارد سوق دهید؛ علاقه او به هنرهای تجسمی فرصتی است تا او را به تاریخ علاقهمند کنید. علاقه او به ورزش باعث میشود تا در مورد نیرو، زمان و فاصله با او صحبت کنید و اهمیت ریاضی را به او نشان دهید.
برایش الگو باشید
چرا کودک وقتی از مدرسه به خانه برمیگردد باید تکالیفش را انجام دهد درحالیکه پدر و مادرش وقتی از سر کار به خانه بازمیگردند تلویزیون تماشا میکنند؟ چرا کودک باید بخواهد برای درس و مدرسه تلاش کند درحالیکه میشنود که پدر و مادرش حرفهای خوبی در مورد کارشان نمیزنند؟ چرا وقتیکه پدر و مادرش مطالعه نمیکنند، کودک باید کتاب بخواند؟ لازم است بین خواسته و توقعی که از فرزندمان داریم و عملی که خود انجام میدهیم انسجام وجود داشته باشد. برای آنکه فرزندتان را به درستی طی دوران تحصیلیاش همراهی کنید، ابتدا باید خودتان در زندگی روزانه برایش یک الگو باشید.
به جای اینکه نگران شوید درک کنید
کجا مشکل داشته؟ چه چیزی را نفهمیده؟ چه کار کنیم تا دوباره این اشتباهات را تکرار نکند؟ اگر بنا باشد که با دیدن فقط یک نمره بد نگران نشویم، خوب است که در مورد علتهای آن به روشنی و فورا با کودک و درصورت لزوم با معلمش صحبت کنیم. زیرا اگر مشکلات را به حال خود رها کنیم، احتمال دارد که یا نسبت به کودک خیلی «سختگیر» شویم یا بیش از حد او را به حال خودش رها کنیم. «هیچ کاری نمیشه کرد»، «هر کار بکنی، هیچی از ریاضی سرش نمیشه»؛ این دو برخورد انگیزه کودک برای درس خواندن را به شدت از بین میبرد.
برچسب : آشنایی با راههای علاقهمند کردن کودکان به درس خواندن , نویسنده : ابوبکر حسین زاده eye بازدید : 116